وضعیت مامانی ...
پسرم مامانی تو یه شرکت داروسازی کار میکنه هنوز هیچی نشده مامانی خیلی ورم کردم خیلی ویار دارم هر روز صبح به سختی از خواب بیدار می شم این تهوع دیگه امان نمی ده وقتی ساعت 7 می رسم شرکت دیگه نمی تونم تحمل کنم 1 ساعت فقط ببخشید تو دسشویی بالا می آرم خلاصه بوی غذا خیلی اذیتم می کنه از طرفیم حرف های همکارام دیوانه ام می کنه (البته مهم نیست فرشته کوچولوی من ) که میگن وای چقدر چاق شدی ، وای چقدر ورم کردی ، وا چرا دیگ مثل همیشه شیک و خوش پوش نیستی .... هی انگار خودشون تا حالا باردار نشدن انگار چیز عجیبی ...... مهم نیست فقط مامانی خیلی راحت میگم وا چی مگه؟؟؟ خوب طبیعی دیگه ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی