آرتی جانآرتی جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

نفس دوباره

امروز چه روزی خدایا؟؟؟؟؟؟؟

1391/9/20 12:10
نویسنده : مهسا
129 بازدید
اشتراک گذاری

1391/03/04

امروز پنج شنبه هست و من از صبح خیلی زیر دلم درد میکنه دیگه تحمل این دردو ندارم از طرفی هم دانشگاه هستم اسلامشهر نمیدونم اینجا کجا دکتر برم تا اینکه زنگ میزنم به علی دایی چون فقط اون به من نزدیک بهش می گم و دم ظهر میاد دنبالم تا با هم بریم دکتر و سونوگرافی ،  وقتی سونو شدم دکتر گفت باردارم چند لحظه از خود بی خود شدم انگار همه دنیارو بهم بخشیدن اولش شکه شدم باورم نمی شد خدایا این چه حسی مگه این چه هدیه ای که آدم و دگرگون می کنه ؟؟ خیلی خوشحال بودم نمی دونستم چطوری از تخت بلند بشم . وقتی بیرون اومدیم فقط دوست داشتم به بابایی خبر بدم . فرشته کوچولو باورت نمی شه وقتی می خواستم به بابایی بگم صدام می لرزید وقتی به بابا حمید زنگ زدم  و بهش گفتم چند لحظه سکوت کرد بعد یه داد بلند زد داشت از خوشحالی پرواز می کرد فقط می خوام اینو بدونی که تو یزرگترین هدیه ای هستی که خدا به من و بابا داد . بهترین روز واسمون بود نفس دوباره...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)